ناهوشیار و تاثیر آن بر سرنوشت ما
ضمیر ناخودآگاه و ذهن ناهوشیار چگونه کار می کند؟
قبل پرداختن به ناهوشیار بهتر آن دیدم برای کمک به ذهن خواننده سوال دیگری را مطرح کنم و ان اینکه در ناهوشیار آدمی چه می گذرد؟
شاید این مقالعه یکی از چالش برانگیز ترین مطالبی است که تا به اکنون من نوشته ام .جای ناهوشیار اسرار آمیز ترین مفهوم و مسله ذهنی به نظر من می رسد ،می توان دلیل رفتار های وسواسی و جبری را توضیح داد ،می توان رفتار های مخرب خود تخریبی یا دگر تخریبی را توضیح داد ،می توان با دانستن نحوه کار این مفهوم اسرار آمیز ذهنی رفتار جلادان و دیکاتوران تاریخ را توضیح و تبیین کرد .
و باز می توان به مفاهیم دینی و تاثیرات آن و قدرت گرفتن آنها از ترس های آدمی در ناهوشیار پرداخت،باز می توان با کمک گرفتن از مفهوم ذهنی و به تببین حال بشر پرداخت ، چه آنکه در زندان است و در غل و زجیر و چه آن که در بیمارستان است و تحت درمان دارو های روانپزشکی و رواندرمانی ، و چه آنکه زن و شوهری در حال جنگ و تنش و دیگر در حال خیانت ،و یا اینکه فرد عاشقی که در عشق معشوق از دست داده و نرسیده در حال سوختن است .
بله دنیای ناهوشیار این چنین غرق در اسرار و رمز و راز است ،بشر قرن هاست برای تسلط برای ناهوشیار اش البته بدون آگاهی ،دست به دامن خرافات ،جادو ،گاهی ایدیواوژی، و روش های دیگری پرداخته است .
اساسا این منطقه محل مناقشه جبر و اختیار در آدمی است ،جایی که انسان را سوق می دهد به سمت و سویی ،و جایی که او را باز می دارد از سمت و سویی دیگر.
ما می خواهیم ترجیحا از منظر سلامت روان و بهداشت روانی به قضیه ناهوشیار نگاه کنیم ،چرا بخاطر حجم و گستردگی اثر گذاری ناهوشیار آدمی بر سرنوشت ، نمی توان همه ابعاد اثر گذاری آن را تببن کرد .
اینها مقدمه ای بود از مقالعه دکتر محمد کاظم جواهری در خصوص ناهوشیار و سرنوشت آدمی
ما در گروه علمی و تحلیلی زندگی در این خصوص با ایشان گفتگویی مفصل انجام داده ایم که در ادامه مطلب ،آن را ارایه می نماییم .
جناب آقای دکتر جواهری عزیز مقداری در خصوص ناخودآگاه برای ما توضیح دهید ،بفرمایید اصلا ناخودآگاه چیست ؟
ببینید یک ترکیب منحصر بفرد از ژنتیک و تربیت و همین طور تجربیات گذشته مخصوصا دوران کودکی وبرداشت های شخصی از آن تجربیات ،بعلاوه خیال و فانتزی های ذهنی ناشی از سرشت آدمی و نیاز آدمی را می توان ناهوشیار و محتوای ناهوشیار دانست .البته خدمت شما عرض کنم ناهوشیار همین که ناهوشیار است دو کارکرد متضاد دارد گاهی نمی گذارد افکار و آرزو هایی به هوشیاری برسند که اگر آنها به هوشیاری برسند تهدیدی برای تمامیت وجودی ماست.
جناب دکتر جواهری شما از احساسات انباشته شده در ناهوشیار گفتید ،این احساسات چه هستند ؟
به نظر می رسد برخی از احساسات برای ما بسیار آزار دهنده هستند ،مثل شرم و نفرت و انزجار ،که مداوما در ناهوشیار تکثیر می شوند و در تلاشند که خود را به هوشیاری برسانند ، و اینها وقتی به هوشیاری برسند باید تعیین تکلیف کنند خودشان را
این دقیقا همان قسمت جبر زندگی ماست ،احساسات منفی در ما که می توانند زندگی و روند آن را در ما مختل کنند توسط موهبتی بنام ناهوشیار کنترل می شودو مدیریت .
با همه این تلاش های ذهنی بالاخره در رفتار ما ظاهر می شوند و آنها را دچار آشفتگی می کنند ،و حتی این اثر را بر شیوه تفکر و احساس ما اعمال می کنند ،و اینکه افکاو و احساسات ما از دید ما مخفی می مانند و به غرش و طوفان های خود بر افکار و رفتار هوشیار ما ادامه می دهند .
دکترجواهری در این خصوص هم برای بفرمایید که اصلا رواندرمانی با ذهن ناهوشکار چیکار می کند ؟یا به عبارتی رواندرمانی چگونه بر ذهن ناهوشیار اثر می گذارد /
اجازه بفرمایید قبل از پاسخ به سوال بسیار دشوار و در عین حال مهم شما به یک درد فرا گیر و یک اپیدمی گسترش یافته و مهار نشدنی در حال و روز این روزها جامعه خودمان بپردازیم .
خیلی ها در ذهن خودشان رواندرمانی را با حرف زدن اشتباه می گیرند ،و ساده لوحانه و در کمال جسارت به ساحت مقدس علم که قصدش خدمت به انسان است و بس،
عنوان می کنند من خودم یه پا روانشناسم .میخای حرف بزنی با من حرف بزن.یا جملاتی شبیه این ،که بسیار دردناک است ،البته شاید برای من درد ناک باشد .
در بهترین شرایط این وضع اسفبار روان جامعه ما ، می بینیم یک مبلغ مذهبی یا یک روانپزشک در حوزه رواندرمانی وارد می شود و شروع به مداخله در افکار و اذهان بیماران و مراجعین خودشان می کنند .بسیار تلخ و تاسف انگیز است .
از این جهت که بدون آگاهی از افکار و فانتزی و آرزو بسیاری از مولفه های خودآیند ذهنی ،کار خطرناکی است مداخله ، به نظر من مثل این می مونه که یه نفر بدون تخصص قلب و به صرف اینکه مکانیک هست بخواهد جراحی انجام دهد.
رواندرمانی نوعی جراحی روانی است ،منتها به دستت متخصص این امر .اولین هدف رواندرمانگری این است که بفهمد چه چیزی در زیر سطح ذهن یا همان ناهوشیار قرار دارد.در واقع فهم محتوی ذهن ناهوشیار ،برای درمانگر ما این توانایی را می دهد که چه فانتزی در ذهن بصورت ناکارآمد کار می کند تا بتواند آن را اصلاح کند ،این در ساده ترین شرایط است که شما با یک فانتزی در ناهوشیارطرف باشید .
گاهی از تقابل آنها باهم ما به یک تعارض می رسیم ف که معمولا در بیماران وسواس زیاد ما با آنها مواجهه می شویم ،
این شعر معروف هست که میگه یه دلم میگه برم ،یع دلم میگه نرم ،این همان تقابل دو نوع فانتزی در ذهن ناهوشیار است ،که فرد در اختیار و انتخاب و همین طور تسلط بر اراده خود دچار تزلزل شده است .
ما این حالت را در افراد معتاد هم می بینیم .این حالت رو در افراد عاشق هم می بینیم و بسیاری از حالت هایی که آدمی دچار مشکل می شود .
حال بفرمایید جناب افراد عادی شما روانشناس ،بفرمایید تا روان یک انسان رو به گند نکشیده اید بگویید چه باید کرد در این مواقع .
البته حالت های پیچیده ای هم وجود دارد که واقعا کار بر روی آنها سخت تر و ظریف تر و بسیار حساس تر است ،جایی که چندین فانتزی و خیال در هم تنیده اند و برای شما عقده هایی شکل داده اند ،آنهم نه در هوشیاری که بفهمیم ،بلکه در ناهوشیاری.
بعد این عقده ها برای فرد تصمیم می گیرند .
او را هدایت می کنند،جبرا از او اختیار و تسلط خودش بر سرنوشتش را می گیرند ،فرد دست به هر کاری میزند در سطحوح مختلف درد سر درست می شود .حالا اون فرد که می فرمایید من روانشناسم بفرماید ببینیم چه کاری باید بکنیم .
پس عجالتا دست از سر روان آدمی بردارید .همین جوری انسان امروزی کام اش تلخ است ،شما دیگر با این ادعا ها ی واهی لطفا کام او را تلخ تر نکنید .